۱۳۹۲ آبان ۸, چهارشنبه

خاطرات تن ۴

اسمت در بین حروف الف الم (درد) و میم متعه (لذت) قرار داشت.
...
 ح (حریق) و لام (تحذیر) نیمه ی دیگر اسمت است. "احلام." چرا از اسمت حذر نکنم، اسمی که در میان نخستین حریق ها متولد شده بود، اسمی که در میان نخستین حریق ها متولد شده بود، اسمی که شعله ای کوچک بود در آن جنگ. چگونه از اسمی حذر نکنم که ضد خودش را در خودش حمل میکند، و توامان با "اح " (آخ) درد و لذت شروع میشود. چگونه این اسم مفرد ـ جمع راکه چون اسم وطن است، به سان هشداری نگیرم و از همان ابتدا نفهمم که همواره بصورت جمع خلق شده تا قسمت بشود.
خاطرات تن
احلام مستغانمی

هیچ نظری موجود نیست: