‏نمایش پست‌ها با برچسب حاشیه ی دفتر نویسی ها. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب حاشیه ی دفتر نویسی ها. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۲ بهمن ۲۱, دوشنبه

La Mugre

آفتاب دل زننده ی ظهر کوهستانی بود زانوهای شبانه ای که طاقت دست های رو و خط های معنا دار کف هایم را نداشت.
 جواب چرا هایم را در زردترین فکاهی های ماهیانه اش نمی یافتم/یابم.

۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

هیچ کس این زنِ عصاقورت داده ی خشک و جدی اتوکشیده ی داخل من را نه میبیند و نه برسمیت میشناسد. همه زن خوش اخلاق آسانگیر خندان را میپذیرند. زن عصاقورت داده ی خشک جدی داخل من مدام تعجب میکند، لب ورمیچیند و میرنجد اما پشت سر آسانگیر پنهان میشود و قورت میدهد، یک قورت بزرگ. زن خشک عصاقورت داده ی جدی اتوکشیده ی خجالتی بدبخت. با تمام اینها معتقدم که زن عصاقورت داده ی خشک و جدی اتوکشیده در حال برنده شدن است، یک جوری خزیده در من میرود که زن آسانگیر خندانم جا میرود گاهی. اولین کسی که این فتح را باور کند، همین زن خوش اخلاق آسانگیر خندان است اولین کسی که جدی بگیرد و جا برود. من چه؟ من هنوز میخندم و مذبوحانه تلخیم را...چه نزاع مضحکی بین دو جبهه ی متناقض درگرفته.

۱۳۹۲ فروردین ۴, یکشنبه

And they have escaped the weight of the darkness

گم شده ام میان حفاظت مواد غذایی... سلامت مواد غذایی...امنیت مواد غذایی...سعدی همراه
پس من خاکی به حکمت گردن مایی زدم؟

از حاشیه ی دفتر نویسی ها
* نام قطعه آهنگی