۱۴۰۲ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

گاهی با دم شیر

 باری!

پیشاپیش جواب پرسش های تاکیدی شما را میدهم. "خیر" و آنهم "خیر"، و آن یکی صرفاً به دلالت دستگاههای معاینات سیستم مغز و اعصاب، در جمجمه م وجود دارد، ولی در یک جمع بندی چهل و اندی ساله، منهای نوزادی، شیرخوارگی، بقیه ی ش را، خیر. ندارم. نمیخواهم سرعقل بیایم. بر سر حرفم هستم. بها؟ مگر بازار زرگرهاست؟ بهای چه؟ کشک چه؟ دنده من؟ خیر نرم نیست ولی یک بار شکسته. وانگهی من کارکرد فعلیِ پذیرفته یِ عرفِ مغزم را خراب اعلام میکنم. در صحت و سلامت عقل و در جایگاه صحیح و اصلح متخصص؛  یه زرهایی که این وسط ها در مقام "عاقل"، زده ام و خواهم زد که قبلی را انکار بقیه را هم....پیشاپیش انکار.
به مادرم بگویید منتظر زلزله فلانقدر ریشتری در آلمان باشد، در شرایطی که من در مرکز گسل باشم وگرنه زلزله ی تهران؟ فکرش را نکند که آشفتگی قیامت بعدش به مغز برآشفته من کمکی میکند. پس بله! چالش شنای قدرتی را جز در دریاها و اقیانوس های جهان، میپذیرم. چالش نفس حبس، تا مرگ را هم.
یا حقّ و خونی که نابود و پامال شد
فدا
نننویسنده

هیچ نظری موجود نیست: