۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

از  تمام این  حرفها  که  بگذریم  من  دل کوچکی دارم . قرار نیست یک راز بماند این. اینجا  با  ده  نفر  خواننده  سر و ته ش جمع و
جور تر از لکاته ی سیزیف مرحوم ه. حالا اگه  لطفکی به ما دارید  بگویید، روحش لطیف است این لکاته. یو آر بی یو تی فول گوش
میکند، دلش تنگ هم میشود و اگر اشکهایش را کره ای فرض کنیم قطر داخلی این کره های اشکی  عدد بزرگی  است. زن درونش
سرکش است اما...

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

عاشقانه ی شهزاده ای

http://0.mediajavan.com/F/89-6/Music/MP3/Golshifteh%20Farahani%20-%20Shahzadeye%20Gheseye%20Man%20(MediaJavan).mp3

اینم یه  عاشقانه ی لکاته ای نمیدونم گل شیفته خونده یا نه ظاهرن تو فیس بوکش گفته اجرای اون نیست به هر حال:


دیدم تو خواب وقت سحر
شهزاده ای زرین کمر

نشسته بر اسب سفید
می اومد از کوه و کمر

می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش

کاشکی دلم رسوا بشه دریا بشه این دو چشم پر آبم
روزی که بختم وا بشه پیدا بشه اون که اومد تو خوابم

شهزاده ی رویای من شاید تویی
اون کس که شب در خواب من آید تویی تو

از خواب شیرین ناگه پریدم
او را ندیدم دیگر کنارم به خدا

جانم رسیده از غصه بر لب
هر روز و هر شب در انتظارم به خدا

دیدم تو خواب وقت سحر
شهزاده ای زرین کمر

نشسته رو اسب سفید
می اومد از کوه و کمر

می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

قضیه  اینه  که  آدم  باید  باگ های گنده شو ببینه، بعد آدم  باید  بشینه  هی  یادداشتای قبلیشو پاک کنه، نه برای پاک کردن خاطرات ، بلکه همینجوری محض خنده

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

شیدایی

بعضی وقتا آدم میخواد بزور محبتشو بکنه به چشم و ما تحت یکی، مثلن میخواد هی ارادت و خلوص قلب و عشق و لویالتی شو نشون بده، خوب بابا! زشته! ...بعد یهو ازون ور چی چی؟ میفته، هی میخواد ابراز انزجار کنه، به انحا مختلف میخواد بگه دیگه نه ارادت ، نه خلوص قلب، نه لویال ، نه فلان....خوب؟ زشته دیگه بابا! لکاته جان! شعورت برسه آدم باش، بشین! اگر خواستی که نشون دادی، نخواستی هم که دیگه تابلوئه، چقدر داد میزنی؟ وسواس فهموندن داری؟ دور از ادبه! بده! عیبه! خل بازیه...دههه ....

واللا!
ببخشید این بچه شیدا ست، سیکلو تایمیک ه کاریش نداشته باشین

من مست و تو دیوانه

من آدم بدی نیستم بعضی ها حتا فرا تر ازین هم هس و شنیدم که گفته ن دوست داشتنی ام، اما واقعیت واقعیتش اینه که محبت آمیز ترین، و "الهی که من قربونت برم ترین" چیزی که شنیدم و صمیمانه هم بوده این " دیووووووووونه" بوده، یعنی نه یک بار ، نه دو بار، البته بد و بیراه هم کم نشنیدیم در این میانه، که نشنیده میگیریم گور باباش، سگ خور ! اما این دیوانه واقعن داستان دیگری دارد مثلن چند سال پیش با الهه بیمارستان بودیم داشتم برای الهه یه چیز خیلی خیلی مسخره ای تعریف میکردم، و البته الهه هم با دقت تمام گوش میداد و متناسب اون سوال و جواب میکرد، یه هم کلاس داشتم اونوقتها دختر خیلی خوشگلی بود، خیلی خوشگل اونم همونجا جلوی ما نشسته بود داشت درس میخوند، فکر کنم امتحان زنان داشتیم، بعد از یه ربع برگشت همین طوری ما رو نیگا کرد و بلند شد و گفت شما ها دیوونه این! و جزوه شو برداشت و رفت. اینم ازین داستان .من اون وقتا عادتای دیگه ای هم داشتم مثل جایزه دادن، گاهی برای الهه و المیرا2 و سمیرا جایزه میبردم، دفتر یادداشت کوچیک، هند بوک دارویی، صابون خوشبو... و اگر دوستی از خیلی خواص بود کتابی از کتابخونه ی خودم. نه که حالا بخوام بگم کتابخونه ی من آش دهن سوزی بوده، نه اما بنظر خودم وقتی آدم از اموال شخصی بکسی چیزی جایزه میده یعنی خیلی یارو آدم خاصی بوده. بعدها بتدریج این عادتم از دست رفت، بهیچ کس زیاد جایزه نمیدادم اما از وقتی الهه رفته طرح از زور دلتنگی یه وقتایی براش جایزه میخرم میذارم رویهم تا وقتی بیاد زیاد بشه و جایزه بگیره مثلن ایندفعه که اومده بود ایلتس بده جوایز زیادی دریافت کرد، خوب هم امتحان داشت هم امتحانشو بدک نداده بود
کازین من وقتی انترن بود یه مریض مانیک داشته ن که بهمه کادو میداد، در بخش روانپزشکی
همه ی اینا رو که گفتم منظورم ازین بودکه خبر دارم اخیرن خیلی هم باب شده که دیوونه بودن هم مثل خیلی ژست های دیگه، بسیار هم باعث افتخار و ارزشه اما بخدا قضیه ی ما این نیست
ببینید من خودم که هیچی اما دوستام همه شون خوب بطرز دوست داشتنی خل و چل هستن، بعد من کشف کردم هرچی خل و چل تر بودن، صادق تر بوده ن و هرچی دو دوتا چار تا تر و حساب کتاب کن تر بودن، دروغ گو تر و سگ پدر تر از کار دراومدن
خوب اینطوری شد که دور و بر ما از هرچی عاقل آینده نگر کاردرست بچه زرنگ بود خالی شد و هرچی هسخل باهوش در و دیوونه ی دوست داشتنی بود موند، اگرم اون وسط یکی دو تا بچه زرنگ راه دور و نزدیک بود بلاخره با لگدی مشتی تف ی لعنتی چیزی خواهش کردیم فلنگ رو جون عزیزاش ببنده بره رد کارش، ما واسه ی اینجور آدما نیستیم .یعنی اصولن باهاشون حال نمیکنیم هر انگی هم که مایلید به ما بزنید . به درک!

این نیز بگذرد

اینکه چرا پرشین بلاگ؟ دلیل خاصی براش وجود نداره، اما اینکه چرا یکی دیگه تو بلاگر؟ خوب لابد واس خاطر همین روزا دیگه! فعلن همین لکاته ای که هستیم هستیم اما اصولن سیزیف بودیم تا بگذرد و بگذریم