۱۴۰۲ خرداد ۲۳, سه‌شنبه

اسپند را ببر، صدقه ی سرت/اسفند را چه کنم بدون تو و تولدت؟

 زیر قولم میزنم زیرامیدانم تو هم مثل من از بخشش آنچه ویرانگر نیست دریغ نمیکنی

زیر قولم میزنم و تو نخوان که هر روز به بهانه ای قدم زنان یا تندپا، اگر پا سالم باشد، یا کمی سرکش، تا مقابل پردیس "نمیدانم چی" میروم 

نگاه میکنم، عینک آفتابی میزنم، فس فس بینی و اشک

لعنت به این میهمانخانه

   میبینم من هر روز

که سر در گوش، پچپچه های ممنوع و خنده های ما

آن پردیس را فردوس کرده

دیدی؟ عطر موهای مجعّدِ یگانه ت با آفتاب

دست به یکی میکنند تا من، با اخم بگویم

به جعد و آفتابش نیست، به گلدان های بالکن"

غیبت و چای روی مبل هاست

من نمیگویم نرو، میگویم آنطور برو که انگار به 

"₩سعادت آباد اسباب کشیده ای


هیچ نظری موجود نیست: