تمام روز زمزمه میکردم؛ لب تو در انتظار لب من است...تمام روز...را*
تمام شب را میخواندم و سحر کاملم میکرد:
که آفتاب بیاید،**
نیامد.چو گرگ زوزه کشیدم، چو پوزه در شکم روزگار خویش دویدم، دریدم،
...نیامد
یادم می ماند.
*********
چه کسی است که دوستانه های تهران را به کثافت بارسلون و مجبوری های مستهجنش بدهد؟ حتا اگر آفتابم نیاید.
* هوتن نجات
** براهنی
نهایتن؟ به تخمدانم
تمام شب را میخواندم و سحر کاملم میکرد:
که آفتاب بیاید،**
نیامد.چو گرگ زوزه کشیدم، چو پوزه در شکم روزگار خویش دویدم، دریدم،
...نیامد
یادم می ماند.
*********
چه کسی است که دوستانه های تهران را به کثافت بارسلون و مجبوری های مستهجنش بدهد؟ حتا اگر آفتابم نیاید.
* هوتن نجات
** براهنی
نهایتن؟ به تخمدانم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر