۱۳۹۲ آبان ۴, شنبه

خاطرات تن ۱



حالا که مقابلم هستی پیراهن ارتداد به تن کرده ای. راه دیگری را انتخاب کرده ای. ماسک تازه ای به چهره زده ای که نمیشناسم اش. چهره ای از آن گونه که زنان آماده ای که در ویترین ها کالای خاصی را برای فروش عرضه میکنند، از خمیر دندان گرفته تا کرم ضد چروک صورت.
آیا این ماسک را زده ای فقط برای آنکه کالایی را به شکل کتاب تبلیغ کنی کتابی که آن را پیچ فراموشی نامیده ای، کالایی که شاید قصه ی من و تو باشد و خاطرات زخم هایم؟

خاطرات تن
احلام مستغانمی

هیچ نظری موجود نیست: