من دیگر کلمه ای ندارم. کلماتم نذر یک خنده ات بود؛ کلمات؛ آن همه واژه و یک خنده...
خلع سلاحم...عریانم...بی تن پوش و بی واژه...دستهایم را نذر آغوش...آغوش...بی دست؛ بی تن پوش؛ بی واژه...آغوش
* ویرایش شد
خلع سلاحم...عریانم...بی تن پوش و بی واژه...دستهایم را نذر آغوش...آغوش...بی دست؛ بی تن پوش؛ بی واژه...آغوش
* ویرایش شد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر