۱۳۹۱ خرداد ۱۵, دوشنبه

پرواز یک

من دیگر کلمه ای ندارم. کلماتم  نذر یک خنده ات بود؛ کلمات؛ آن همه واژه و یک خنده...
خلع سلاحم...عریانم...بی تن پوش و بی واژه...دستهایم را نذر آغوش...آغوش...بی دست؛ بی تن پوش؛ بی واژه...آغوش


* ویرایش شد

هیچ نظری موجود نیست: