۱۳۹۱ خرداد ۱۳, شنبه

محض خاطر نوشتن

بیایید صادق باشید؛ تا به حال حتمی شده که بخواهید گریبان کسی رو بگیرید و بگویید: دوست عزیز! خسته نشدی؟ بیا کمی خودت باش! برای من میلیون ها بار شده؛ خیلی تا پیش از این هم شده بود تا این که یک روز سوار اتوبوس که بودم و مثل همیشه سرم پر از صدا و کلمه بود؛ فهمیدم باز هم بازی خوردم یعنی بازی نخوردم؛ بلکه در مقابل نقاب بدشکل آدمی سکوت کردم و حتا به اندازه ای اهمیت ندادم که دلم خواسته باشد گریبانش را بگیرم...جلوتر فراموش کرده بودم تا امروز.
برای من خیلی سخت شده این روزها لبخند زدن های بی دریغ. سخت تر شده تایید چیزی که اگر هزاربار بدنیا میامدم تایید نمیکردم...فقط تنها سلاحم مواجه نشدن است با شرایط قلابی و مردمی که تلاش مذبوحانه میکنند برای جا گرفتن در قفسه هایی که گنجانده نمیشوند و خوشبختانه دور از خانه بودن هم مزایای خودش را دارد.

هیچ نظری موجود نیست: