۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

زبان چشمی

برای اینکه همدیگه رو بلد باشیم زبون مشترکمون نگاهه:
سل و مالاریا: من نگاه به تمرا...فقط نگاه!
کنار دریا: دختر ریز با لگن پهن و لمبر پرگوشت و تیره پوست؛ سه مرد زیبای بریتانیایی. من و تمرا ساندویچ و کاغذ: من نگاه به تمرا...فقط نگاه...
من: روبروی مانیتور: خیره...دست تمرا دور شونه هام. من: فقط نگاه؛ نگاه بیچاره...

هیچ نظری موجود نیست: