قبل از اینکه مدعی زیاد بشه باید زودتر عرض کنم که بنده هرچرندی مینویسم از اندازه ی آگاهی م فراتر نمیره و صرفن نظریات وبلاگی غیر مخاطب محوره. (البته مخاطب محدود محور درست تره).
فارسی زبان الکنی ست نه به لحاظ ساختاری بلکه از لحاظ فرهنگی. زبان مهارها و نگفتن های و کنایه هاست( از خودم شروع میکنم)...فارسی زبون خشنی ه. شکر هم نیست. اگر میخواین ببینین چه زبونی شکر است؛ برید زبانهای دیگه رو ببینید و بفهمید. فارسی زبونیه که توش نمایش عشق یا بصورت استعاره و کنایه و مجاز در نثره یا منظوم شده و در گفتگوهای روزمره یا بصورت قربونت برم های الکی و خ.ای.ه مالانه ست یا پشت کلمه های شل و ول پنهان شده. من نمیدونم چه زبانی کمتر از همه گل و گشاده در ابراز عشق و ارادت و دوست داشتن؛ اما برای مثال وقتی فارسی حرف میزنیم کمتر از دوستت دارم حرف میزنیم تا انگلیسی؛ همین انگلیسی دم دستی خودمون که همه تافل و آیلتسشو دارن...اما همون آدمهایی هستیم که تو زبون دوم یا سوممون راحت هم دیگه رو عشق من و دوست داشتنی خطاب میکنیم و توی همون زبون دوم یا سوم دیگه غیر از فارسی راحت تر به دوستمون میگیم دختر! دلم برات تنگ شده...یا مثلن در اسپانیایی میگیم :زیبا! حالت چطوره! اما تو فارسی نمیگیم شاید هم میگیم اما میانگین ما نمیگن؛ مهارهای درونی و بیرونی و میانی و ترس و کسرشان و غرور و عادت نداشتن و پررو شدن و همه ی اینها همه لباسیه که روی خشونت پنهان که از زوایای زبان و فرهنگمون میریزه کشیدیم...خودم اول این صف هستم....سعی میکنم نباشم.
از تغییرات زبان فارسی خوشحالم از اینکه ترس آدما (حداقل در فضای مجازی) ریخته و باکی ندارن از اینکه تنوین رو بصورت نون بنویسن و در محاورات خاب رو بجای خواب و خاستن رو بجای خواستن...از اینکه در زبان بازه به تغییرات حتا اگر درهای مغز اکثریت آدما بسته ست خوشم میاد و کیف میکنم از اینکه مهار ما برای اینکه کلمات انگلیسی یا هرزبان دیگه ای رو با رسم الخط فارسی مینویسیم و از هرزبانی وام میگیریم برای انتقال پیاممون...از اینکه مرز از روی زبان برداشته بشه و پارسی پاس داشته نشه خیلی خوشم میاد همونطور که از پاس نداشتن زبانهای دیگه لذت میبرم...آلمانی و اسپانیایی و فرانسه معجون مخلوط با انگلیسی معجون مقوییه...تراست می!
فارسی زبان الکنی ست نه به لحاظ ساختاری بلکه از لحاظ فرهنگی. زبان مهارها و نگفتن های و کنایه هاست( از خودم شروع میکنم)...فارسی زبون خشنی ه. شکر هم نیست. اگر میخواین ببینین چه زبونی شکر است؛ برید زبانهای دیگه رو ببینید و بفهمید. فارسی زبونیه که توش نمایش عشق یا بصورت استعاره و کنایه و مجاز در نثره یا منظوم شده و در گفتگوهای روزمره یا بصورت قربونت برم های الکی و خ.ای.ه مالانه ست یا پشت کلمه های شل و ول پنهان شده. من نمیدونم چه زبانی کمتر از همه گل و گشاده در ابراز عشق و ارادت و دوست داشتن؛ اما برای مثال وقتی فارسی حرف میزنیم کمتر از دوستت دارم حرف میزنیم تا انگلیسی؛ همین انگلیسی دم دستی خودمون که همه تافل و آیلتسشو دارن...اما همون آدمهایی هستیم که تو زبون دوم یا سوممون راحت هم دیگه رو عشق من و دوست داشتنی خطاب میکنیم و توی همون زبون دوم یا سوم دیگه غیر از فارسی راحت تر به دوستمون میگیم دختر! دلم برات تنگ شده...یا مثلن در اسپانیایی میگیم :زیبا! حالت چطوره! اما تو فارسی نمیگیم شاید هم میگیم اما میانگین ما نمیگن؛ مهارهای درونی و بیرونی و میانی و ترس و کسرشان و غرور و عادت نداشتن و پررو شدن و همه ی اینها همه لباسیه که روی خشونت پنهان که از زوایای زبان و فرهنگمون میریزه کشیدیم...خودم اول این صف هستم....سعی میکنم نباشم.
از تغییرات زبان فارسی خوشحالم از اینکه ترس آدما (حداقل در فضای مجازی) ریخته و باکی ندارن از اینکه تنوین رو بصورت نون بنویسن و در محاورات خاب رو بجای خواب و خاستن رو بجای خواستن...از اینکه در زبان بازه به تغییرات حتا اگر درهای مغز اکثریت آدما بسته ست خوشم میاد و کیف میکنم از اینکه مهار ما برای اینکه کلمات انگلیسی یا هرزبان دیگه ای رو با رسم الخط فارسی مینویسیم و از هرزبانی وام میگیریم برای انتقال پیاممون...از اینکه مرز از روی زبان برداشته بشه و پارسی پاس داشته نشه خیلی خوشم میاد همونطور که از پاس نداشتن زبانهای دیگه لذت میبرم...آلمانی و اسپانیایی و فرانسه معجون مخلوط با انگلیسی معجون مقوییه...تراست می!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر