۱۳۹۱ شهریور ۱۷, جمعه

Zusage

قول؛ قوله. میرم خونه مون. میشینم تو ماشینم بارون بیاد رو شیشه م. تنهایی من. منتظر بشینم سیگار خودمو با میل بکشم. تا زمان بایسته و بعقب بره و من تو خیابون رودکی ش. ایستاده باشم دم دکه ی زرگنده. باد پاییز بیاد سی ساله بشم. شاید هم غم شدیم. شایدم رهگذر همزمان. قول؛ قول ه.

هیچ نظری موجود نیست: