نامبرده در دنیای حقیرانه ی غیرواقعی خود نشسته و فکر میکند؛ ابدا از هیچ نوع هیجان کاذبی و واقعی که بخودش در طول سالها وارد کرده و از هیچ کدام از دیوانگی ها و کله خری های خود پشیمانیی ندارد. به جوانان وصیت میکنم اگر واقع گرایی در ایشان جا خوش نکرده است نگران نباشند؛ زنده می مانند؛ ما که ماندیم؛ سی سال و ده ماه و بیست و چند روز که شوخی نیست؛ عمری است.
بقول آن مرحوم من واقع بین نیستم ولی واقع بینان را چرا. مثلن نگارنده همیشه خوش دارد با واقع بین های عالم بشریت نشست و برخاست کند ولی تصور نمیکند حتا هیچ واقع بینی در جهان باشد که در میان ملحفه و تن و خیسِ نفس ها؛ ناگهان به واقعیت اشاره کند؛ یعنی اگر باشد از ما نیست یا اگر باشد واقعن خر است. شاعر هم زیاد در این مهم سروده است؛ نویسنده بخاطر ندارد.
بقول آن مرحوم من واقع بین نیستم ولی واقع بینان را چرا. مثلن نگارنده همیشه خوش دارد با واقع بین های عالم بشریت نشست و برخاست کند ولی تصور نمیکند حتا هیچ واقع بینی در جهان باشد که در میان ملحفه و تن و خیسِ نفس ها؛ ناگهان به واقعیت اشاره کند؛ یعنی اگر باشد از ما نیست یا اگر باشد واقعن خر است. شاعر هم زیاد در این مهم سروده است؛ نویسنده بخاطر ندارد.
۱ نظر:
از تایتل خیلی خوشم اومد
ارسال یک نظر