تو لذت نادر شنیدن باش
رویایی
میان جنون و سکون، نزدیکتر به سکون. ساکن جنون، ساکن سکون کوی بن بست طفره رونده ای هستم،خود صبور صبّار
درگلویم شیشه خرده ها میخراشند و خون میجوشد.. من فرو میدهم خون و شیشه و آخ ... آن صدا را. من از خرده شیشه و خون و خراش در گلو سیراب و سکوت گرفته ام.
دندانم جگرم را میدرد و سکوت صبّار تسلیم و بی داعیه ی مِلک و چه تلخ تر، که بی خواهش و بی شور...جنون ساکت صبار بی داعیه تلخ و بی شور و خواهش....صبوری میکنم بامید روز هیچ
شعر از نزارقبانی
رویایی
میان جنون و سکون، نزدیکتر به سکون. ساکن جنون، ساکن سکون کوی بن بست طفره رونده ای هستم،خود صبور صبّار
درگلویم شیشه خرده ها میخراشند و خون میجوشد.. من فرو میدهم خون و شیشه و آخ ... آن صدا را. من از خرده شیشه و خون و خراش در گلو سیراب و سکوت گرفته ام.
دندانم جگرم را میدرد و سکوت صبّار تسلیم و بی داعیه ی مِلک و چه تلخ تر، که بی خواهش و بی شور...جنون ساکت صبار بی داعیه تلخ و بی شور و خواهش....صبوری میکنم بامید روز هیچ
شعر از نزارقبانی
۱ نظر:
چته تو؟
ارسال یک نظر