۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

هیچ کس این زنِ عصاقورت داده ی خشک و جدی اتوکشیده ی داخل من را نه میبیند و نه برسمیت میشناسد. همه زن خوش اخلاق آسانگیر خندان را میپذیرند. زن عصاقورت داده ی خشک جدی داخل من مدام تعجب میکند، لب ورمیچیند و میرنجد اما پشت سر آسانگیر پنهان میشود و قورت میدهد، یک قورت بزرگ. زن خشک عصاقورت داده ی جدی اتوکشیده ی خجالتی بدبخت. با تمام اینها معتقدم که زن عصاقورت داده ی خشک و جدی اتوکشیده در حال برنده شدن است، یک جوری خزیده در من میرود که زن آسانگیر خندانم جا میرود گاهی. اولین کسی که این فتح را باور کند، همین زن خوش اخلاق آسانگیر خندان است اولین کسی که جدی بگیرد و جا برود. من چه؟ من هنوز میخندم و مذبوحانه تلخیم را...چه نزاع مضحکی بین دو جبهه ی متناقض درگرفته.

هیچ نظری موجود نیست: