۱۳۹۲ خرداد ۳۱, جمعه

صادق الوعدی کردن در سال قحط یا قصه ی زنی که با طناب پوسیده ی خودش تاب ساخت

آلرژی گریبان و بینی رو گرفته حالا عطسه نه و کِی عطسه. سرفه. من؟ آدم آلرژی نبودم. انواع امراض عجیب خودایمنی  خیلی زیاد داشته م. اما آلرژی دسته ی دیگری ست. خوش آمدی آلرژی جان دارو هست به اندازه ی کافی در جعبه.
داستان امتحان امروز را در کتاب ثبت کنم؟
بنابود ساعت چهار در آژانس سلامت بارسلونا امتحان برای کسانی که جلوتر از موعود میخواه، برگزار بشه. لوسیا استاد دوست داشتنی و فمینیست دو آتشه از اول هم اوکِی داد. وسواسی بدبخت مضطربی که ما باشیم از ساعت یک و ده دیقه که از منزل خارج شدم دو و بیست دقیقه در آژانس بودم خدمت منشی. وسواسی تر که باشی یک ربع یک بار ایمیلت رو چک میکنی و ایمیل غلط رو دریافت میکنی که امتحان؟ در آژانس برگزار نمیشه به دانشکده برید. از آژانس به دانشکده چهار ایستگاه مترو خط اِل سه و چهار ایستگاه عوض میکنی خط اِل چهار. رسیدم دانشکده تا ساعت چهار و ده دقیقه در دانشکده پشت در کلاس...شایعه برای مسوول کلید کلاسها ساختم که: عمو! امروز امتحانه. عمو گفت نه عزیزم امتحان نیست. به هر رو ساعت چهار و نیم راه افتادم برگشتن به سمت آژانس. دست بکنی توی جیبت ببینی دو عدد بلیط داری. یکی کار نمیده. یکی دیگه م افتاده به بدقلقی. برسی با مصیبت تو گرما آژانس. به شما توصیه میکنم وقتی یک تاپ بدون آستین (دکولته؟) میپوشید، از کول پشتی استفاده نکنید چون بازوها و پشت لختتان خط خطی میشود رسیدم آژانس خدمت منشی. بِروبِر منشی رو نگاه: تو مگه قرار نبود ساعت چهار امتحان بدی؟...منشی جان! عزیزم! نرفته بودم عرق خوری، رفته بودم دانشکده.
منشی از طبقه ی اول به لوسیای دوست داشتنی و فمینیست دوآتشه زنگ میزنه: طبقه ی ششم. لوسیا با دامن کوتاه و جوراب فیش نِت (تور ماهی؟) نشسته منتظر خونسرد.
برگه ی آخرین امتحان تحصیلی جلوی رو. جوابهای بغایت بی سروته...سلام لوسیا! اگر اینجا را میخوانی لطفن بدان که من اگر حوصله داشتم امتحان بهتری میدادم چون باین درس علاقه دارم.
تولد مارک است پس فردا. مارک مارکوس مرتی، دوست نزدیک دوست داشتنیی است که پس فردا دو در میشود چون نویسنده ماتحتش دارد پاره میشود و تز و دو پروژه در راه دارد.
قصه؟ نخیر تمام نشد.
روی سنگ قبرم بنویسید: دوسال جان کند به زبانی که وقتی شروع کرد یک سلام بلد بود یک مشت فعل و یک مشت چرند.
پایین عنوان سنگ قبرم هم در توضیح بنویسید: بمرگ طبیعی نمُرد. جان کَند. 



هیچ نظری موجود نیست: