به چشمهای آبی سبز آفتابی ت که نمیخوانی م. به دسته ی گندم موهایت که پیشانی زیبایت از ما می ربود.
به روزهای خاکستری من که فرارش دست های چهل ساله ات بود
به زنانگی های خونین مان، به خودت که چشم به راهم نشسته ای و من که رفتنم را روی پله های خانه ات جا گذاشته ام.
به لالایی ها، به دوری، به دوچرخه ی کهنه ات، به تن چند پاره ام که تولدت مبارک.
* To Tamra Lee Gilbertson
به روزهای خاکستری من که فرارش دست های چهل ساله ات بود
به زنانگی های خونین مان، به خودت که چشم به راهم نشسته ای و من که رفتنم را روی پله های خانه ات جا گذاشته ام.
به لالایی ها، به دوری، به دوچرخه ی کهنه ات، به تن چند پاره ام که تولدت مبارک.
* To Tamra Lee Gilbertson
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر