۱۳۹۲ اسفند ۱۱, یکشنبه

من یک حکیمم



امروز یک مصاحبه ی کاری رفتم با سوابق نسبتن خوبم به یک شرکت دارویی. طرف از من آنقدری خوشش آمد که نتوانست جلوی تحسین خودش را بگیرد. حقوق پیشنهادی خوبی هم داشتند اما میدانی چه چیز حالم را تمام روز خراب کرد که این کار برایم بیزنس بود نه آنی که من میخواستم.
برمیگردم به سال هشتاد و شش. انترن داخلی. شب
اورژانس بیمارستان طرفه. آرامش حتا آشوب بیمارستان در شب حالم را خوب میکند. انترنی بهترین دوران تحصیل من بوده هم در بیمارستان سن پائو در بارسلون و هم در تمام بیمارستانهای دانشگاه پزشکی.
طمع کرده ام در این مدت محدود که ایران هستیم را به کلینیک بازگردم. من آدم کشیک شب هستم. چون آدم شب هستم و آرامش تمرکزم را از شب میدزدم و در کار به بهره میگیرم. حتا اگر حقوقش نصف باشد. من آدم بیزنس و فروختن دارو و محصولات بر مبنای اطلاعات کذب نیستم. من فروشنده نیستم. من طبیبم. عزیز من! من طبیبم!