۱۳۹۱ مرداد ۴, چهارشنبه

*حافظ میگه چی؟ ما زیاران؛ چی؟ چشم یاری؛ چی؟ داشتیم

هیچ چیزی قدر کلمه حرمت نداره وقتی حرمت کلمه ی حرمت بریزه که وقتی محرم از محرمیت دربیاد و وقتی که حرف از دهن به دهن ها برسه حرمت میشکنه.هیچ کس قدر محرم؛ قربت نداره وقتی کلمه ی  دلتو میذاری کف دستت میری میذاری جلوی روی محرم عین آینه صاف و راست نشستی و گفتی بسم الله! تو محرمی؟ امان! داد از محرمی که نامحرم بشه؛ میبینی کلمه ی  کف دستت که آینه بود شده آب دهن هر ناکس؛ که محرمی که نامحرم بشه دیگه از هرکس و ناکس؛ ناکس تره. دیگه اینکه قسم و آیه نداره. پرده دری کردن که اجنه نیست با یه بسم الله دیگه بره واسه خودش؛ که کاش بود. پرده دری کردن با هزارتا غسل و وضو و بسم الله گفتن هم تطهیر نمیشه. حرمت حریم رو شکستن که با یه آب توبه پاک نمیشه؛ هزارسال که طواف هفت شهر رو بکنی نه منزلتت برمیگرده نه زنگار رفاقتت برق میفته. هرچه قدرم که دست و پا بزنی رسوایی ت دامنگیر خلق میشه چه بسا مدام!

* ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
حافظ

هیچ نظری موجود نیست: