۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

بدون عنوان

اتفاقن قبول کردن گه خوردگی و معذرت خواستن کار خیلی آسونی نیست. تصادفن من این یه کارو بلدم. علتش هم زیاد بودن غلظت خاک برسر بودن است. این رو چرا گفتم؟ همه ی عمرم یه بار از یکی باید معذرت میخواستم که نخواسته بودم. نه اینکه اون یه لنگه پا و علاف معذرت من بود؛ که نبود! ولی من باید معذرتمو میخواستم. رفتم پیداش کردم و گفتم و خلاص! الان چی شد؟ الان کارمون این شده که همه ش بدون کلام اضافه عکس برای هم میفرستیم. نه اون چیزی رو ایمیلا اضافه میکنه نه من. صرفن عکس. برای یه آدمی که حجم بزرگی از بهترین و کمیک ترین خاطرات آدم رو حمل میکنه یه کلمه کم و زیاد تفاوت بنیادیی نداره...

هیچ نظری موجود نیست: