۱۳۹۱ تیر ۲۵, یکشنبه

جاده یک طرفه است

یک بخش لذت بخشی از بازی من اینه که بین زمانی که آدم ها رو ترک میکنم و یا به بدرد نخور بودن و داغونیت شون ایمان میارم و میکشم ازشون بیرون تا زمانی که بفهمن دیگه ازشون خوشم نمیاد از یک ماه تا یک سال طول میکشه. یعنی چی؟ یعنی انسانها هنوز در جایی هستن که فکر میکنن یا خیلی باهم صمیمی هستیم؛ یا اینکه خنده ی من تو صورتشون هنوز همونقدر احمقانه و مهربانانه ست و یا اینکه هنوز بهشون اطمینان دارم ولی من در جایی هستم که فقط یا ادبم رو حفظ کردم؛ یا دلم براشون سوخته یا اینکه مطلقا در رو دروایستی بسر میبرم...

هیچ نظری موجود نیست: