۱۳۹۱ تیر ۳۱, شنبه

یک شب (عصر)

پشتمو کرده بودم رو به خونه میرفتم پشت سرم تو یه جهت دیگه یه ماشین میرفت برای همیشه. از شدت ناباوری به زمین و زمان فحش میدادم. قوز کرده بودم.

هیچ نظری موجود نیست: