مرگ در والنسیا
Amargura
۱۳۹۱ تیر ۱۱, یکشنبه
یک شب ۶
مست بودیم. زیر شکم کردگی پنجره ی اتاقم لم داده بودیم
آواز
میخوندیم....تو می آیی؛ تو می آیی...بابام داشت توی هال گوش میداد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر