۱۳۹۱ فروردین ۱۷, پنجشنبه

ساحلی/مار ی سول

این مطلب از وبلاگ قبلی کپی پیست شده صرفن محض تکمیل بخش انسانی زندگی حقیر زمان تحریر این یادداشت ماهها پیش بوده:
مار یعنی دریا و سول؛ سول یعنی خورشید...گیسوهای سفید و سیاه بلندش روی شونه های ظریفش ریخته؛ استخونبندی صورتش یاد کبوتر صلح با  برگ زیتون میندازه منو...اولین بار توی کامپوس سیوتادیا دیدمش؛ جلوی در داشت با صبر چیزی رو برای هنا توضیح میداد؛ من در تلاش ارتباط برقرار کردن با هر زبان بی زبانی که میدونستم ایستاده بودم به نرده ها تکیه داده. حقیقت اینه که من شنیدن و فهمیدنم در اسپانیایی بسیار بهتر از صحبت کردنم است پس مشغول فهمیدن و و البته گاهی نظر پروندن بودم...ماری سول آروم پلک میزد و به من نگاه میکرد. اسم آدما اونا رو ایکاش ببره تو لباس معنی اسم...ماری سول  کاملن تو لباس اسمشه. گفتم اسمت معناش چیه گفت یعنی دریا و خورشید ...مبالغه نیست اگر بگم دریا و خورشید و کبوتر برگ زیتون در دهان از شیلی؛ در تمام این روزهای اضطراب توی کتابخونه روبروی من لبخند اطمینان میزد...و من چقدر خوشبخت ترم از اینکه دنیا در تهران تموم نشد....

هیچ نظری موجود نیست: