۱۳۹۱ آبان ۲۳, سه‌شنبه

حسرت بدلی ها

دلم برای اینکه در بیست و دوسالگی کار میکردم تا برای مامانم یه مجسمه ی بزرگ عدالت بخرم.
پدر و مادر من هردو در رشته ی حقوق تحصیل کرده ن. اون زمان انگلیسی و عربی دبیرستان درس میدادم با شیمی. با اون ده شاهی که در میاوردم میخواستم یه مجسمه ی خیلی بزرگ فرشته ی عدالت برای دفتر یا سالن خونه بخرم. هیچ وقت نه پولم رسید و نه وقتی پولم رسید اونا گذاشتن بخرمش و نه من انقدر با معرفت بودم. در عکسی امروز؛ این مجسمه رو دیدم داغ دلم تازه شد.

هیچ نظری موجود نیست: