۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

سیزده نحس

نشستیم رفت نشست پشت قفس. نشستیم موند پشت میله ی قفس. نشستیم دیگه نه طراحی و نه نقاشی نه هنر. نشستیم تماشای حبس نجابت. نشستیم  قلبش توی سینه ش بزرگی کرده.  نشستیم در سکوت فرد تا فرد کشته ی فرد فرد ساکت ما شد. جام ترس رو که سر بکشی؛ بی تفاوتی لباست میشه. نجابت؛ درد میگیره و مرد؛ به مریضخونه میشینه.

هیچ نظری موجود نیست: