نشستیم رفت نشست پشت قفس. نشستیم موند پشت میله ی قفس. نشستیم دیگه نه طراحی و نه نقاشی نه هنر. نشستیم تماشای حبس نجابت. نشستیم قلبش توی سینه ش بزرگی کرده. نشستیم در سکوت فرد تا فرد کشته ی فرد فرد ساکت ما شد. جام ترس رو که سر بکشی؛ بی تفاوتی لباست میشه. نجابت؛ درد میگیره و مرد؛ به مریضخونه میشینه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر