۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

در التزام جاودانگی ۱

۱) چن بار سیصد کلمه نوشته و پاک کرده باشم خوبه؟ نه اینکه خیلی حرف داشته باشم نه. در التزام نوشتن باز میکنم مینویسم میبینم اصلن علاقه ای ندارم این مسایل رو تقسیم کنم و پاک میکنم یا رو هوا رها میکنم. الان چندین ده درفت دارم اینجا.
۲) یک چیزی رو انسان باید از مسایل جدی تر زندگی جدا کنه اونم ادبیات شخصی منه. چیزی که میتونست یک یادداشت طولانی باشه ولی همینقدر از ادبیات من دونسته باشین که بنده کُس خل رو یک فحش نمیدونم یک صفتی میدونم در وصف یک انسان گوگولی مگولی گیگیلی اصلن یک ماریا ثرایا آباخو. با موهای فرفری هوایی با شوخ طبعی طنازی بهلول واری با خریت خودش در باور خاله زنکی های مایکا (تیی. اِی آمار ) با استرس و ناخن و سیگار بدون درد و خونریزی و قابلیت ماچ فروانش. کس خل برای من استفاده از تعبیر کثیف و نسبت دادن خنگی و کند ذهنی زنانه (لوازم بیولوژیک خاص زنانه نیست). برعکس خیلی هم خاص و مثبت و متمایز از انسانهای دیگه ست. کاری هم ندارم اون آشغالایی که اولین بار این ترکیب رو ساختن تو مغز بی شیار تکامل یافته شون چه گهی میگذشته
۲)  امروز یک امتحان داشتم. تازگیا امتحانای خوبی میدم ولی حساب واحدایی که یک انسان با ظرفیت روانی من میتونه ظرف یک سال انجام بده از حد حساب و کتاب مغزم جداست...نمیفهمم چرا انقدر زیاد؟  ایی ـ یونه؛ دوست نسبتن جدیده منه. کاتالان جدایی طلب ـ بقول خودش استقلال طلب ه - یک انسان بامزه ی با انگیزه ی جذابه با انگشتای بلند خوشگل اما خیلی زیادی مطالعه کرده اندر بابا استقلال طلبی. یک بار از من شنیده بود که من ترکی صحبت میکنم از من پرسید تو موافق استقلال طلبی ترکا نیستی؟ گفتم خدا اجدادتونو بیامرزه. من خیلی استقلال و جدایی طلب باشم از تمامی زنهای ی مقید و دربند و وسواس فکری درون خودم جدایی میطلبم نه در در پی یک مملکت فرضی بی مصرف آشفته احوال هستم...این روزا همه ش در مدرسه ی ما دعوای سیاسته.
۳) باز مهمونی آخر سال مدرسه رو رد کردم. گفتم نمیرسم. دلیل خاصی هم نداره. حوصله ی شلوغی ندارم. حس خاصی ندارم. مثل خ.مینی. نه راضیم نه ناراحت. انگار یک پرسشنامه ی آنلاین برای تحقیقات دانشجوهای دیگه پر کرده باشم.
۲) الان با یک عزیز جانی در ایران صحبت کردم ...بیشتر نمیتونم بنویسم. دردم گرفته از غصه شدر

هیچ نظری موجود نیست: