۱۳۹۱ دی ۱, جمعه

شب یک شب دو

از اون پله های بی صابمرده ی خوشحال سال نویی که میرفتم بالا تا برسم به اطلاعات و گزارش دزدی یک گوشی موبایل رو بدم از من بی کس تر کی بود؟ حالا از من بگردین پل پیدا کنین رد بشین برای تجدید دوستی های از دست رفته و بگا رفته تون و شماره تلفن...بیا بکن. مو نداره این کف دست. شماره ای هم.
 امشب یک نفر برام حافظ خوند. دمشم گرم. یادم نمیره صداش و حافظ سایه ش. انار و کاوا (شامپاین) رُزه ش
یک نفر که نه یک پاره ای از جانم برام نوشت غلام نرگس مست تو تاجدارنند.

یک سحر هم حافظه مینویسه و صداش در گوشم میپیچه. الاهی که شباش یلدا نباشن این زن.













هیچ نظری موجود نیست: