۱۳۹۲ بهمن ۹, چهارشنبه

ویترین های شکسته

ریم عزیز

انسانها ویترین را حفظ میکنند. من بطور اکتسابی از روزی که وبلاگ را تاسیس کردم کرکره ها را پایین دادم. ویترین را خاک غم و خشم گرفته. اگرچه پنهان نمیکنم، نمیدانم چرا تصویر من در ذهن  انسانها با این ویترین خاک و غم هنوز، زن خندان و خوشرویی است که رسم لوندی می داند اما خسته است.
این ویترین بد سلیقه در نظر خواننده/نویسنده، ویترین ترحم طلبی نیست. اینجا جایی ست که من خنده را بزور از چهره ام با شیر پاک کن و آب میشویم و ویترین زشت تلخم را به تلخی های جانم آذین میبندم. مینشینم شمع روشن میکنم و تو انگار کن عزاداری میکنم اما دنبال ترحم خواننده نیستم. خواننده ی محبوب و محدود من، جانی است و بیش از این نیست. کسی ترحم نمیکند یا اگر بکند هم میداند که پاسخگوی ترحم نیستم و بیزار و فراری از ترحم و قضاوت و قصه و غیرپاسخگو.
متاسفم که این ویترین خیلی ها را خوشحال و مغرور نمیدارد اما این منم. زنی خوشرو که تلخی هایش را مینویسد دنبال گدایی ترحم هم نیست و خود را رقت انگیز نمیبیند. اسمش را گذاشته اید چس ناله؟ انگار کنید من چس ناله ام.
همان فتوای همیشگی هرکس ناراحت است نمیخواند را مجبورم صادر کنم والا من همان خاکم که هستم.

هیچ نظری موجود نیست: