سرم را در چمدان خالی جلوی در میچپانم...
جام لعنتی ام شکست؛ قطره های شراب تن دیوار گریه میکنند...
همه ی روز به قلب نداشته ام گوش دادم...خالی است...
کسی این چمدان را از دم در بردارد باید...
تن ناتمام را تمام باید...
جام لعنتی ام شکست؛ قطره های شراب تن دیوار گریه میکنند...
همه ی روز به قلب نداشته ام گوش دادم...خالی است...
کسی این چمدان را از دم در بردارد باید...
تن ناتمام را تمام باید...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر