۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه

ساحلی/ رو سر بنه به بالین

خودم شدم آتیش خودمم شدم خاکستر. آماده م شعله ور بشم. شعله م بگیره به در و دیوار و آدم...زیاد حوصله ی با حوصلگی و با ظرفیتی ندارم...کافیه یه کلمه از نصیحت به گوشم بخوره تا با کله برم تو شکم ناصح مشفق...