وبلاگ جای خوبی است. مثل اتاقم. اتاقم مثل وقتهایی که حسین بیاید با بغل پر از بستنی و شکلات و کتاب و ژوزف. زیر سیگار بیکار بیعار را برایش بیاورم و پر و خالی...وبلاگ جای خوبی است مثل آفتاب سر ظهر بارسلونتا. ساندویچ ماهی گاز بزنی و باد دریا بخوری.
تهران اما درد و ترس و غم است و خداحافظی...کاش در لاک حلزونی ام اتاقم را با مادر و دوستک هایم میکشیدم هر جا...
تهران اما درد و ترس و غم است و خداحافظی...کاش در لاک حلزونی ام اتاقم را با مادر و دوستک هایم میکشیدم هر جا...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر