اسم من المیرا ست. المیرا اسم نه چندان کمیابی است که معانی متنوعی دارد و آخرین معنی که شنیده م و فکر میکنم به حقیقت نزدیک تر است؛ امیره است؛ مؤنث امیر. همچنین گفته میشود از الإمره به معنای زن در عربی می آید خوب و وارد قلمرو عثمانی شده و البته به مقادیر فراوان در آذربایجان کنونی و شوروی سابق یافته میشود.همچنین در اتریش هم پیرزنهایی به همین نام یافت میشوند.
من در اسپانیا زندگی میکنم گفته میشود المیرا در این مملکت یافت میشود ولی بیشتر از آن الویرا پیدا میشود که اسم بسیار اولد فشنی میباشد در سن و سال ارنواز و اینها...درایالات متحده در نزدیکی نیویورک شهری به نام المایرا قرار دارد که شبیه المیرا نوشته میشود این مورد به همراه المیرا به معنی نامیرا یا جاویدان در دهدخدا نوشته شده است.
اینکه چه شد المیرا شدم؛ داستان بی مزه ی طولانیی دارد. من متولد مهرماه شصت و یک هستم؛ دورانی که اوضاع شلم شوربا بوده است در مملکت. مادر من از نام آیدا خوشش می آمده. من از طرف مادر آذری هستم و پدرم هم زبان آذری خوب میداند و اسامی آذری را دوست دارد. مادر و پدرم به نام روجا به معنای ستاره هم که مازندرانی است علاقه داشته اند...و البته من از این اسم خوشم نمیاد...مادربزرگم دوست داشت من را نگین بنامند و شوهر خاله ام که دختر دوست بوده ولی دختر نداشته؛ ژاندارک؛ از روی ژاندارک مشهور...
به هر رو پدرم صبح روز ششم آبان ماه مدارک لازم را در جیبش میگذارد و برای دریافت شناسنامه روان میشود که در راه یکی از" رفقا " را میبیند و میگوید که دختر دار شده است و "رفیق ع " به پدرم میگوید نامش را بگذارید المیرا. خوب المیرا به گوش پدرم خوش می آید و بدون اینکه به نظرات دیگر و مشورت فکر کند میرود اداره ی فخیمه ی ثبت احوال با ترس و لرز چون ظاهرن آن زمان ها اسامی خاصی را نمیپذیرفتند. پدرم میرود خدمت مامور ثبت احوال میگوید: عٌلمیرا...دلیلش؟ میخواسته نام را عربی جلوه بدهد که دردسر درست نشود البته مامور مزبور خنگ نبوده و به پدر میگوید که این المیرا است و نام ما را میگذارند المیرا و پدر دست پر برمیگردد و اعلام میکند ؛المیرا و مادرم نام منتخب "رفیق عین" را میپسندد و از اون روز من المیرا هستم و آن رفیق عزیز را هیچ وقت تا امروز ندیدیم هیچ کدام.
من اسم خودم را دوست دارم آهنگش را در زبانهای مختلف میپسندم برای کسی سخت نیست تلفظش مخصوصن وقتی از زبان دوستان جانی و نازنین های زندگی اسمم را میشنوم حقیقتن دوست تر دارم. نزدیکانم من را ال صدا میزنند یا الی؛ هر دو را دوست دارم امروز...
من در اسپانیا زندگی میکنم گفته میشود المیرا در این مملکت یافت میشود ولی بیشتر از آن الویرا پیدا میشود که اسم بسیار اولد فشنی میباشد در سن و سال ارنواز و اینها...درایالات متحده در نزدیکی نیویورک شهری به نام المایرا قرار دارد که شبیه المیرا نوشته میشود این مورد به همراه المیرا به معنی نامیرا یا جاویدان در دهدخدا نوشته شده است.
اینکه چه شد المیرا شدم؛ داستان بی مزه ی طولانیی دارد. من متولد مهرماه شصت و یک هستم؛ دورانی که اوضاع شلم شوربا بوده است در مملکت. مادر من از نام آیدا خوشش می آمده. من از طرف مادر آذری هستم و پدرم هم زبان آذری خوب میداند و اسامی آذری را دوست دارد. مادر و پدرم به نام روجا به معنای ستاره هم که مازندرانی است علاقه داشته اند...و البته من از این اسم خوشم نمیاد...مادربزرگم دوست داشت من را نگین بنامند و شوهر خاله ام که دختر دوست بوده ولی دختر نداشته؛ ژاندارک؛ از روی ژاندارک مشهور...
به هر رو پدرم صبح روز ششم آبان ماه مدارک لازم را در جیبش میگذارد و برای دریافت شناسنامه روان میشود که در راه یکی از" رفقا " را میبیند و میگوید که دختر دار شده است و "رفیق ع " به پدرم میگوید نامش را بگذارید المیرا. خوب المیرا به گوش پدرم خوش می آید و بدون اینکه به نظرات دیگر و مشورت فکر کند میرود اداره ی فخیمه ی ثبت احوال با ترس و لرز چون ظاهرن آن زمان ها اسامی خاصی را نمیپذیرفتند. پدرم میرود خدمت مامور ثبت احوال میگوید: عٌلمیرا...دلیلش؟ میخواسته نام را عربی جلوه بدهد که دردسر درست نشود البته مامور مزبور خنگ نبوده و به پدر میگوید که این المیرا است و نام ما را میگذارند المیرا و پدر دست پر برمیگردد و اعلام میکند ؛المیرا و مادرم نام منتخب "رفیق عین" را میپسندد و از اون روز من المیرا هستم و آن رفیق عزیز را هیچ وقت تا امروز ندیدیم هیچ کدام.
من اسم خودم را دوست دارم آهنگش را در زبانهای مختلف میپسندم برای کسی سخت نیست تلفظش مخصوصن وقتی از زبان دوستان جانی و نازنین های زندگی اسمم را میشنوم حقیقتن دوست تر دارم. نزدیکانم من را ال صدا میزنند یا الی؛ هر دو را دوست دارم امروز...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر