ریم عزیز
رسالت پیامبرت؛ از حدود کتابی روان نژندی تجاوز نمیکرد. خاطر خسته ات بسته به زیست شناسی بیمار
پیامبر بود که آن هم به سه کلمه گسیخت.
میدان لاجوردی مدیترانه ؛ شوری اش زخم را مرهم میکند؛ کافی است برای کبوتران دان بپاشی تا عرض میدان
را برای بجا آوردن رسالت با بالهای شکسته پرواز کنند؛ در گوشه کنار این شهر رسولان سرشکسته پیروانشان را
میبوسند. کافیست لب به سوره های خسته اش باز کند کسی تا بشود پیامبرم...
رسالت پیامبرت؛ از حدود کتابی روان نژندی تجاوز نمیکرد. خاطر خسته ات بسته به زیست شناسی بیمار
پیامبر بود که آن هم به سه کلمه گسیخت.
میدان لاجوردی مدیترانه ؛ شوری اش زخم را مرهم میکند؛ کافی است برای کبوتران دان بپاشی تا عرض میدان
را برای بجا آوردن رسالت با بالهای شکسته پرواز کنند؛ در گوشه کنار این شهر رسولان سرشکسته پیروانشان را
میبوسند. کافیست لب به سوره های خسته اش باز کند کسی تا بشود پیامبرم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر