۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

ساحلی/تصویر

همیشه دلم میخواسته یه آدمی باشه که من بگم دیگه اسمشو نمیارم؛ بعد فکر میکردم کسی که اسمشو دیگه نیاری چقدر باید منفور باشه؛ چقدر باید آوردن اسمش چندش آور باشه...شایدم برعکس بود. آدمی که نخوای هیچ وقت حتا اسمشو نیاری چقدر نبودنش آزار دهنده ست؛ و چقدر پاک کردنش از صفحه ی روبروی چشمت سخت ؛که میخوای اشک تار نکنه جلوی راه لعنتی رو...شاید هم بعدها بخواد آدمی بره یه کارایی بکنه اون قسمت مغزشو ورداره انگار که نه خانی اومده و نه خانی رفته. سلام ایترنال سان شاین...گیریم که آدمی که نخوای اسمشو بیاری بچه باشه یا بزرگ سال...

هیچ نظری موجود نیست: