۱۳۹۳ مرداد ۱۸, شنبه

تراوش

برمیگردم. برمیگردم؟ به سختی و تیزی این روزها نگاه میکنم و نمیخندم. مگر به هشتاد و سه خندیدم. که مادرم بگوید الاهی بمیرم برایت. الاهی بمیرم برایم
عین گربه ی کتک خورده ی کف کوچه افتادم حتا دلم نمیخواد بلند شم. تمام تنم درد و نفرت و کینه و لجه. کاش انتقام اصلی رو از خودم بگیرم و خلاص

هیچ نظری موجود نیست: