آنقدر در برابر باد ایستاده ام که از نسج هایم
بوی ز هم گسستن خاک و گیاه می آید
روحم مغاک صاعقه های نهفته است
و اژدهایی از آتش فشرده
در خویش خفته دارد
کز یک نفس زدن
صد استوا به دور زمان می تواند گسترد
بوی ز هم گسستن خاک و گیاه می آید
روحم مغاک صاعقه های نهفته است
و اژدهایی از آتش فشرده
در خویش خفته دارد
کز یک نفس زدن
صد استوا به دور زمان می تواند گسترد
* محمد مختاری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر