۱۳۹۳ مرداد ۱۹, یکشنبه

نفرین به من، که تاب می آورم


 
آنقدر در برابر باد ایستاده ام که از نسج هایم
بوی ز هم گسستن  خاک و گیاه می آید
روحم مغاک صاعقه های نهفته است
و اژدهایی از آتش فشرده
در خویش خفته دارد
کز یک نفس زدن
صد استوا به دور زمان می تواند گسترد
 
* محمد مختاری

هیچ نظری موجود نیست: