میترسم ساعت چهار و نیم صبح میترسم از نیافتن اندک جایی برای تنهایی و خلوت
میترسم که آن روز و آن ساعت از دست داده باشم تنهاییم، خلوتم، خلوت عزیز و بی همهمه و پرخشمم هرچند پر اضطراب را، اما مال خودم را مال من خودم را...از ترس تنها نشدن تنم میلرزد. من آدم تنها بودنم آدم خلوت آدم بی حاشیه بی درگیری و پیچیدگی روابط سنتی انسانی...میترسم تنهاییم را قیمه قیمه کرده باشد و باز پس بدهد.
میترسم که آن روز و آن ساعت از دست داده باشم تنهاییم، خلوتم، خلوت عزیز و بی همهمه و پرخشمم هرچند پر اضطراب را، اما مال خودم را مال من خودم را...از ترس تنها نشدن تنم میلرزد. من آدم تنها بودنم آدم خلوت آدم بی حاشیه بی درگیری و پیچیدگی روابط سنتی انسانی...میترسم تنهاییم را قیمه قیمه کرده باشد و باز پس بدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر