من؟ جفایی که من بر خودم روا دانسته م را دشمنم ندانسته است. تمام عمرم را مدیونم به تمام آنچه از من دریغ کرده ام. دلم برای دختر دامن پفدار پوشی میسوزد که قایم شده بود پشت در آرام نگاه میکرد و من پشت دستش میزدم و برحذرش میداشتم. نشسته ام نگران ویرانگری پس این دختر پنهان شده ی آرام برحذر. پس چرا آنقدر خسته ام؟ مگر نباید بهم سازیم و بنیانش؟ پس کجاست ساقی لنگ من؟
*بیتلز
*بیتلز
۲ نظر:
چی میگی؟
حرف حسابت چیه؟؟!
https://www.youtube.com/watch?v=ScQPT8U9Voo&feature=player_embedded
ارسال یک نظر