من آدمی ام که خیلی صفت های بد دنیا را توی خودم جمع کرده ام . به غایت تنبلم ، به غایت ناامید و ناله ام . به غایت لوس و دست و پاچلفتی ام . و کلی به غایت دیگر . برای همین از آدم هایی که از خودم لوس تر و نا امید تر و تنبل ترند بدم می آید . یعنی فکر می کنم همین که من هستم دیگر ته اش است . آدم باید خیلی چرند باشد که بشود من . بعد یکی از من بدتر . پوووف ! اصلا معاشرت با همین ها من را این جوری به غایت کرده . دوست دارم آدمی باشد که می بینمش لبخند ، آرامش . نیست . نسلشان تمام شده . مانده ایم ما به غایت ها .
آدمها کافیست که دوست داشتنی باشند و این تلاش نیاز ندارد انرژی هم صرف نمیکند...یا دوست دارید یا ندارید گور پدرتان...یا دوست داشتنی هست یا نیست...انرژی ...هزاره ی چندم؟ اشتیفل بجای پیش بینی روز رستاخیز باید روزی که ابتذال فراگیر میشود را محاسبه کند
ادیت شد
آدمها کافیست که دوست داشتنی باشند و این تلاش نیاز ندارد انرژی هم صرف نمیکند...یا دوست دارید یا ندارید گور پدرتان...یا دوست داشتنی هست یا نیست...انرژی ...هزاره ی چندم؟ اشتیفل بجای پیش بینی روز رستاخیز باید روزی که ابتذال فراگیر میشود را محاسبه کند
ادیت شد
۱ نظر:
چرا آدمها باید دوس داشتنی باشند؟
نظر من به نظر آقای دی اچ لارنس نزدیک تره!
آدما باید اِلِمنتال باشن:
Why don't people leave off being lovable
Or thinking they are lovable, or wanting to be lovable,
And be a bit elemental instead?
Since man is made up of the elements
Fire, and rain, and air, and live loam
And none of these is lovable
But elemental,
Man is lop-sided on the side of the angels.
I wish men would get back their balance among the elements
And be a bit more firey, as incapable of telling lies
As fire is.
I wish they'd be true to their own variation, as water is,
Which goes through all the stages of steam and stream and ice
Without losing its head.
I am sick of lovable people,
Somehow they are a lie.
-------------------
D.H. Lawrence 1929
ارسال یک نظر