۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

قصه ای برای دخترک و ریم عزیزش

وضعیت یک آونگ در دو و اندی  سال، وضعیت  ناجوری است و ببُر  آقا! ببُر بیفته بدبخت  آونگه. نه خدای نکرده اسم آونگ گذاشته بشه  رو رابطه....رابطه کشک چی؟ پشم چی؟ که باز سازی یک فیلم رومانتیک در واقعیت؟ اگر هم الان خوابالو نبودم اینجا بسیار بسیار خنده های هیستیریک میزدم....نبُریدیم نبُریدی، ما خودمون بریده بودیمش چندین ماه پیش بود، تو مملکت غربت کفش پای ما رو زده بود...عین پونز ای خاطره ات! هی بر دست و دل ما فرومیرفت...ماهها رفتن سر فصل درست خودشون نشست...ما آه کشیدیم مرغ آمین نشست و پر سوزوند بر این بیحال زندگی ما که بود "که چی؟" ...آهی کشید و از بین پرهای سیمرغین ش انگار سی مرغ در پرهای مرغ آمین لب هره پنجره نشسته....میگفتم ....آهی کشید و " هم-آه" ما،  سر  کشید ...دیری بود از آونگ ساقط بودیم و در ژرف عین موم شمعهای شمعدانی خانقاه و کلیسا و کنیصه ها به زمین نقش بودیم....
"هم -آه" ...نام موجودی افسانه ای است که در کسوت  انسان  بعد از عبور هر بار ستاره ی هالی ظاهر میشود و در لباس رفیق جدید آشنا در بر آدمیزاد مینشیند تا انیس و "هم-آه" او  شود. به دخترک میگویم باید صبر کند تا "هم-آه" در لباس دوستی با یک نوار وی اچ اس از هامون پیدایش شود....صبر...هم -آه شود...
هم- آه  خطهای دستان را ، انحنای تن را ،دمای پوست رو هم میدونه، پوزیشن آغوشش بهترین ممکنه...هم -آه...


























هیچ نظری موجود نیست: