۱۴۰۲ اردیبهشت ۳۰, شنبه

۳کسی که هستم

این یادداشت کوتاهی است بر باز شدن پایم از گچ و چند کلمه و حرف برای اینکه با هم بخاطر بیاوریم،  از سال ۸۸ آمدیم دیدیم تمام مزخرفیات و نامه ها و عاشقانه هایمان پریده اند. من که نتواتستم ارشیوی جور کنم برایم هم مهم نیست.آمده ام بگویم، هرکس از هر قماش و دسته ای باشد که در آن دل و جانش گرم باشد، و شخصیتِ اهل انعطاف و نه انفعال و دنباله روی داشته باشد؛ به نوشتن (اگر مرامش باشد) برمیگردد. اگر انعطاف شخصیتش مجبورش کند که قماشش، آشغالِ جنس چینی-فروش بوده، میزند بیرون، مینویسد. منِ پیر از بچگیِ تنهایم، یا نوشته یا خوانده م. در قماشی هم افتادیم که سرگُل و کتانِ خوش جنس را برداشتیم. اما برگشته ام به مصیبت قدیم در نوشتن با اینترنت خانه ی پدری، تا سازی که زده ام بی عجله صدایش دربیاید.
عجالتن بچه های خانه اصفهان! کی فکرش را میکرد؟
کسی که گفته خانه از پایبست ویران است، نشان نداده کدام پایبست؟ از فرزاد کمانگر که پیِ دانش را ریخت و رفت یا اساتید تعدیل شده؟
آدرس عوض نشده. اسم و تفاصیل عوض شده، خواننده خودش پیدا میکند

هیچ نظری موجود نیست: