۱۳۹۴ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

یک کاسه ی چینی بند زده ای بود این صبر و تحمل که آن هم تمام شد لبریز شد رفت.

۲ نظر:

دختری از یک شهر دور... گفت...

پیدات کردم! :)
چقدر احتیاج داشتم دوباره بخونمت! :)

unsterblich گفت...

:)