در من نوازنده ای عریان نوجوانی زندگی میکند که تنش در چند اُکتاو خلاصه شده و دست آخر هم در آخرین اُکتاو نوجوانی خودش را در یک سکوت جا میگذارد.
۱۳۹۱ مهر ۲, یکشنبه
نامه ای به یک کم فهم.
قراره یه اعلان آویزوون کنم تخت سینه م بنویسم: دوست یا نسب؛ یا سببِ عزیزی که در این مدت  بخودت اجازه دادی هرچقدر دوست داشتی صحبت کنی و که اسرار و سخن به قضاوت ناقص و حقیرت پراکنده کنی؛ راحت باش؛ من خسته شده م انقدر محترمانه تلاش کرده م بهت بفهمونم. شاید دفعه ی بعد حضورن خدمتت بگم؛ یا مثلن جایی در خدمت دوستان خواهش کنم یا خفه شی؛ یا خفه ت کنم به روش خودم. 
فنچ
در طول سالهای هفتاد و دوی شمسی تا هفتاد و هفت و هشت؛ دختر بچه ی یازده ساله و شونزده ساله ای بودم سیاه سوخته با یک ردیف فلز زشت تو دهنم و یک مشت افکار آشغال شاد در کله م و یک سری "جان شیفته*" زیر تختم.
*جان شیفته: رومن رولان
ترجمه ی به آذین
*جان شیفته: رومن رولان
ترجمه ی به آذین
اشتراک در:
نظرات (Atom)