۱۳۹۴ تیر ۳۱, چهارشنبه

ما را به سخت جانی خود بدتر از اینها گمان بود

با خودم یک جین کمتر قرص بار کرده و آورده بودم برای روز مبادا. از آن روز که رسیده ام هر روزم روز مبادا بوده است. این داروها تمام شود باید روزهای مبادا را بار کنم و بروم ناکجا...لابد....

۲ نظر:

زرمان گفت...

دست بردار از این هیکل غم/ که ز ویرانی خویش آباد است
::شاملو

unsterblich گفت...

هر روز از روز قبل مباداتر زهرا