۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۷, چهارشنبه

قصه است این

عزیز من
امشب مهمان دوستمان بودیم
داشتیم چه میگفتیم؟ ...داشتیم با پ از تمهید تحریم میگفتیم که پیشه ی ماست. وقتی اتفاقی میفتد دیگر تمام میشود مثلن اگر الکسی الکسیویچ تا روز پنج برای من الکسی الکسیویچ نازنین بوده، و روز پنجم رفتار دوست نداشتنیی کرده. خب از روز پنجم الکسی الکسیویچ نازنین نیست. صرفن الکسی الکسیویچی است که روز پنجم حرفهای آزاردهنده ای زده یا رفتار ناگهانی ناراحت کننده ای کرده. پس از روز پنجم دیگر تمام الکسی الکسیویچ نازنین لباس جدیدی پوشیده که دیگر لباس زیبای قدیمی نیست. پس به روش خود من تحریم میشود. من در ذهنم آن دادگاه را برگزار میکنم و حکم را میدهم و بایکوت میکنم در ذهنم. دیگر روی الکسی الکسیویچ حساب نمیکنم در ذهنم الکسی الکسیویچ کسی است که شبی خوابی را بر من حرام کرده و متاسف هم نیست از رفتارش. هر کس روش خودش را دارد. عزیز من! آدم ها به روش خودشان شروع به کنار گذاشتن شما میکنند. بعضی ها هم اینطور تحریم گونه.
حوصله ندارم. واقعن امید بریده ام از قصه ها  از لیلا ها. بازنشسته شده ام. منتظرم کار و بارم مرتب شود و باز بار سفر ببندم.
یک چیزی هست در من که نباید انگولک شود. وقتی انگولک شد دیگر درست نمیشود. جنس اصل را چرا آدم خراب کند به امید جنس بهتر چینی؟

هیچ نظری موجود نیست: