۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

تبسم ازلب او خط کشید آخر به خون من


مهم نیست. باد اردیبهشتی ناز و تیغ دارد. تیغش به ما اصابت میکند و نازش از ما میگذرد. ما که اهل ناز نبودیم. به مشتاقی هم محتاجیم. مهم نیست در عوض تیغ باد اردی بهشت بهشتی برما فرو می رود. باشد! از تیغ ناز مردمان بهتر است که. میگویند ناز کشی نداری پایت را دراز کن. دراز کردم سوی پدرم. باد اردی بهشتی بوی گلنار میدهد تیغ هایش بیشتر...به دستانم به چشمهایم فرو میرود. اشک؟ من گریه نکردم. اشک از کجا؟ صدای مویه ام را در میان باد اردیبهشت و نار گل ها...دست خودم را گرفتم و بردم میان زندگی بوها  و گل ها را فراموش میکنم

هیچ نظری موجود نیست: