۱۳۹۲ اسفند ۸, پنجشنبه

Queen of rain

به چشمهای آبی سبز آفتابی ت که نمیخوانی م. به دسته ی گندم موهایت که پیشانی زیبایت از ما می ربود.
به روزهای خاکستری من که فرارش دست های چهل ساله ات بود
به زنانگی های خونین مان، به خودت که چشم به راهم نشسته ای و من که رفتنم را روی پله های خانه ات جا گذاشته ام.
به لالایی ها، به دوری، به دوچرخه ی کهنه ات، به تن چند پاره ام که تولدت مبارک.

* To Tamra Lee Gilbertson

از راه رسیدگان مایوس

عزیز من
غافلگیر شدم. باورم نمیشد که مستقبلین من این ارابه های آهنین زرد رنگ با آرم فرودگاه بودند
انسان ها را در ماشین آدم سازی در یک قالب در آورده اند. همه عین هم


۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

از جایی می آیم که هیچ رفتنم نشد. به جایی می روم که سحرگاهش رسیدنم هیچ کس منتظرم نیست