۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

عاشقانه های زمستانی

نجوا به نجوا ، تن به تن ، دوست به دوست، دشمن به دشمن مژدگانی باریدنت را میدهم
فریاد به فریاد ، چمدان به چمدان ،پرستو به پرستو کوچ میکنمت
بهار هم که  خواب بماند، بماند، جا نمیمانم از شکوفتن در تنت
زمستان هم زمستان بماند و کاهلانه مصِرّ به خواب زمستانی باشد
بیدارت میکنم آفتابی میشوم، میتابم ، در بازوانم میشکوفانمت...

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

Adagio


روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن آخر نگردی
مدفون کردن من در میان دستنوشته هایت,روزمره هایت,بالا انداختن شانه هایت
ساده ترین آلت قتاله است...
ببین چگونه بی دفاع کشته میشوم وقتی که کلماتت بی رحمانه بر من می تازند .
نیستی تا لبخند تلخ من بر غریقی که از آّب نگرفتند را ببینی
سازم را کوک کرده ام تا پرده-های بالاتر را تلخ تر بنوازد...
نیستی تا با من قطعه های شکسته را بنوازی...
کلماتت را بی رحمانه می تازانی ....بی پاسخ میرنجم.
بتازان
بازخوانی وبلاگ لکاته ای که سیزیف بود

17/4/88
pooofff

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه