۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

همسایه ی عزیز

همسایه ی عزیز
خاطرتان هست که از بالکن منزل ما به شما راهی بود و شما با خواهر من سلام و علیکی داشتی؟
باری! امشب وارد تونل نیایش شدم به سمت صدر. دلم میخواست تونل تمام نشود. این تونل اگر تمام نمیشد من تمام آن را میراندم.
حالم چطور است؟ در دلم خون از انار های نارسیده میچکد. اما غمگین نیستم دیگر. یک چاق خوشحالم که تمام تونل را رانندگی میکند و میخواهد تمام نشود. کار خوبی دارد. از حاشیه ها فرار کرده. پدرش نازش را میکشد و مادرش و قرص ها چاقش میکنند.
میدانم انارها نرسیدند. اما کاری برایش نمیکنم. از دستم کاری برایش بر نمیاید دیگر. میدانم بعضی رویاها خاکستر میشوند و سرد میشوند شاید هم شده باشند ولی من دیگر تلاشی نمیکنم. فوق فوقش سرکار بروم. پروژه ببندم و کارم را دوست داشته باشم. کارم....دوستش دارم.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۲, دوشنبه

بفرما تو

یک چیزی هست به نام نزاکت. متاسفانه با تعارف اشتباه میشود
از بُر خوردن میون آدمایی که تربیت رو از تعارف تمیز نمیدن خوشم نمیاد
بی نزاکتی و هوچی گری و بی تعارفی؟
اصلن من تعارفی اما اونا بی ادبن در هر صورت

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۰, شنبه

قصه است این

اولگا ایوانویچ نازنین

مدتهاست شما را ندیده ام. میدانید؟ بنظر من فاصله درد های بسیاری و عوارض  دارد. اینکه کسی را دیر به دیر میبینید، مغز شروع میکند به انکار کردن او، بشکل ناخودآگاهی. فاصله های زمانی و مکانی سم ماجرا است عزیز من. اول فاصله افتادن ـ زمانی یا مکانی ـ آدمیزاد شروع میکند لابد به تحلیل زیادی، بعد از آن انقدر تحلیل میکند تا آن قسمت مغزش رنگ رابطه داشت هم تحلیل برود. در اینجا متاسفانه آدمیزاد وارد بخش فراموش کردن میشود. فلذا بنظرم باید شما را هرچه زودتر ملاقات کنم تا این دوستی مطبوع هدر نرود. زود به زود به ملاقات من بیایید. شب قبل حتا فراموش کرده بودم نام پدربزرگ شما الکساندر بزرگ، چیست. مدتها طول کشید تا بخاطر بیاورم. آرزو میکنم فاصله ی میان من و شما برطرف شود. من این رفاقت را بسیار محترم میدارم؛ خوش ندارم که فاصله ها مصداق از دل برفت و غیره شود. شاید اگر میخواستم بی طرف صحبت کنم میگفتم من هستم که علاقه ای به فاصله ندارم. همین مرد روزنامه فروش را اگر هر روز نبینم فراموشش میکنم. این بد است. خیلی بد است. میدانید چه میگویم؟ من نمیخواهم مشمول زمان و مکان شویم. به عمارت ما بیشتر سر بزنید عزیزم.
دوستدارتان
نینوچکا مرغ در سفر